آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم

روزی که حاج قاسم مرگ خود را از خدا خواست




تاریخ: ۱۹ دي ۱۳۹۲

 به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سردار شهيد قاسم ميرحسيني در سال ‪ ۴۲‬در روستاي ميربيك از توابع جزينك زابل متولد شداين شهيد بزرگوار پس از گذراندن پنج ماه دوره آموزشي همزمان با عمليات بزرگ بيت‌المقدس به جبهه و شركت در اين عمليات اعزام شدوي در سال ‪ ۶۱‬نخست به عنوان مربي آموزشي و سپس فرماندهي گردان خدمت كرد و در عمليات والفجر مقدماتي مسوول طرح و عمليات تيپ ثارالله بود و قبل از عمليات خيبر به فرماندهي اين تيپ برگزيده شدشهيد ميرحسيني در سال ‪ ۶۲‬ازدواج كرد و در تابستان ‪ ۶۳‬به عنوان مسوول طرح و عمليات لشكر ‪ ۴۱‬ثارالله منصوب و با شركت در عمليات بدر به شدت مجروح شدميرحسيني در سن ‪ ۲۲‬سالگي توفيق زيارت خانه خدا را يافته بود و پس از بازگشت از اين سفر معنوي به عنوان قايم مقام لشكر ‪ ۴۱‬ثارالله معرفي شدنوزدهم دی سال ‪ ۶۵‬روز تلخ و فراموش نشدني براي همرزمان شهيد ميرحسيني خانواده و مردم دارالولايه سيستان بشمار مي‌روداين سردار دلير اسلام در عمليات كربلاي پنج در منطقه عملياتي شلمچه به درجه رفيع شهادت نايل آمد.

آنچه می خوانید صحبت های حاج قاسم سلیمانی است در وصف شهید میرحسینی که می گوید:

 

*نمي دانم مالك هم توي صحنه سخت جنگ مثل ميرحسيني بوده يا نبوده  

قاسم، بزرگ لشكر 41 ثارالله بودكه واقعا من امروز در هر ماموريتي جاي خالي او را مي بينم شهيد ميرحسيني در بعد خودش در تمام صحنه جنگ تك بوددر مورد شهيد ميرحسيني هرچه بگويم احساس مي كنم اصلا نمي توانم حق شهيد او را ادا كنم خيلي روح بزرگي داشت يك مالك اشتر به تمام معنا بود.من نمي دانم مالك هم توي صحنه سخت محاصره جنگ مثل شهيد ميرحسيني بوده يا نبوده.

شهيد ميرحسيني فرمانده اي بود كه همه ابعاد يك فرمانده اسلامي را با تعاريف اصيل آقا اميرالمومنين (ع )دارا بودبا معنويت ترين شخصيت لشكر ثارالله بودصداي دلنشين آواي قرآن شهيد ميرحسيني را هر كس مي شنيد از خود بي خود مي شد.

*ما همه مات و مبهوت حركات او مي شديم

او يك سخنور بود و وقتي شروع به صحبت مي كرد به قول بچه ها "جادومي كردتمام حرفهاي خودش را با استناد به آيات و روايات نقل مي كردمن واقعا احساس مي كردم هيچ روحاني توي سن و سال خودش به پاي ايشان نمي رسيددر بعد فرماندهي ما بايد بگويم ايشان در جلسات هميشه صائب ترين نظرات را مي دادبهترين نظر نظر شهيد ميرحسيني بود و در ميدان عمل هم همانها بوقوع مي پيوست .

خدا را شاهد مي گيرم كه هيچ وقت در چهره شهيد ميرحسيني در سخت ترين شرايط من هراسي نديدم .انگار در وجود اين مرد چيزي بعنوان ترس، هراس، دلهره و ترديد وجود نداشتاگر در محاصره بود همانطور صحبت مي كرد كه در اردوگاه صحبت مي كرددر حاليكه رگبار گلوله از همه طرف مي باريد و همه خودشان را در پناهگاهها پنهان مي كردند، مانند پشت سنگري يا تپه خاكي ... كه تير نخورند، اما اين شهيد عاليقدر مي ايستاد و ما همه مات و مبهوت حركات او مي شديم نگاه مي كردم ايشان را مثل كسي كه در جنگهاي قديمي جلو دشمن رجز مي خواندند، بچه ها را بسيج مي كرد، حركت مي داد و در آن صحنه شوخي مي كرد.


*هيچكس را مانند ايشان نديدم

خداوند اين توفيق را به من داد كه تقريبا از عمليات والفجر يك تا اين اواخر كه خيلي هم بود در خدمت ايشان باشم من واقعا اين را مي گويم كه در همه شهداي جنگ تحميلي خيلي دوستان بسياري داشتمدر عمليات هاي مختلف هيچكس را مانند ايشان نديدم.

*دنياي بيكران معرفت بود

از زماني كه من در خدمت ايشان بودم هيچ وقت نديدم كه نافله شبش ترك بشوديا هيچ نافله شبي نديدم كه از شهيد ميرحسيني بدون گريه تمام شودو خدا شاهد است ما با گريه اين شهيد بزرگوار بيدار مي شديم يك آدم عجيبي بوددنياي بيكران معرفت بود.

مي ديدم وقتي گردان دور ايشان حلقه مي زد و ايشان مي خواست سخنراني كند از لحظه اي كه بسم الله مي گفت تا انتهاي صحبتش واقعا مثل يك جوجه هايي كه مادرشان غذا را در دهانشان مي گذارد همه حواسشان متوجه دهن مادر است، همه گردان مسحور ايشان مي شدمحو ايشان مي شد.

*والله قسم انگار يك لشكر مي آمد

او ناجي همه عملياتها بود در صحنه جنگ وقتي عراقي ها پاتك مي كردند و فشار مي آمد همين قدر كه در جبهه مي پيچيد كه ميرحسيني آمد والله قسم انگار يك لشكر مي آمداينقدر در كل جبهه تاثير داشت .

در عمليات بدر يادم است كه وقتي عراقي ها پاتك كردند شهيد ميرحسيني رفت توي پاتك، توي اوج سختي آن لحظه ايكه همه بفكر برگشتن بودندشهيد ميرحسيني رفت و آخرين نفر برگشت من قطعا شهيد ميرحسيني را ناجي همه عملياتها مي دانم نقش شهيد ميرحسيني در يك كفه ترازو و نقش مابقي گردانها در كفه ديگر.

من هيچ جا نديدم شهيد از خودش تعريف كند كه من ناجي فلان عمليات بودم و... گمنام گمنام امروز قبر شهيد ميرحسيني مثل يك قبر عادي در يك جاي دور افتاده است هيچ كس نمي داند كه يك شخصيت به اين بزرگي در زابل مي زيست كه اين وصف روزش بود و آن شبش.


*تير به اينجاي من خواهد خورد

در عمليات كربلاي بچه ها خيلي نگران ايشان بودند هيچ عملياتي شهيد ميرحسيني بدون زخم از صحنه خارج نشداز تمام عملياتها زخمي بر بدن داشتبه بچه ها گفته بود توي عمليات كربلاي نترسيد كه من شهيد نمي شوم .

قبل از عمليات كربلاي پنج شبي داخل سنگر نشسته بوديم و با هم صحبت مي كرديمگفت تير به اينجاي من خواهد خوردو انگشتش را روي پيشاني اش گذاشت و همين طور هم شدو بي سيم هاي لشكر ثارالله تا پايان جنگ ديگر صداي دلنشين و ارزشمند و پرمعرفت ميرحسيني را نشنيدندآن صدايي كه براي همه بچه ها چه كرماني، چه رفسنجاني، چه زرندي، چه سيرجاني، چه هرمزگاني و چه بلوچستاني اميدبخش بوددلنواز بود و دوست داشتني آن صدا خاموش شد.

*از خدا مي خواستم كه پايان عمر من همين مقطع باشد

البته نمي توانستم باور كنمدر مقطع اول هم بچه ها به من نگفتند و اين خبر را خيلي با احتياط به من دادندهيچوقت خبر شهادت ايشان را از ياد نمي برممن در دو سه عمليات واقعا از خدا مي خواستم كه پايان عمر من همين مقطع باشديكي همين عمليات كربلاي بودخصوصا وقتي خبر شهادت شهيد ميرحسيني را شنيدماحساس كردم كه واقعا لشكر ثارالله منهدم و منحل شد و از همه مهمتر فكر مي كردم شهادت ايشان تاثير بسيار عميقي بر عدم موفقيت ما در عمليات كربلاي بگذاردهيچ خبري مانند اين خبر در لشكر ثارالله نمي توانست غم ايجاد كندتا آن مقطع هيچ حادثه اي به اندازه خبر شهادت حاج قاسم براي بچه هاي لشكر ثارالله سخت نبودحتي آن كسي كه در عمليات حضور داشت و برادرش را يا پسرش را از دست داده بود عزادار شهيد ميرحسيني بود.

معناي تهاجم فرهنگي است كه بچه هاي ما چنين شخصيت هايي را نشناسندجوانان بايد چنين شخصيتهايي را براي خودشان الگو كننداين يك الگوي ارزشمند و مجسم در عمر ماست اين را بايد همه بشناسند و به همه شناسانده شود كه ايشان از يك خانواده محترمي بود و بعد هم برادرش شهيد شدآن شهيد بزرگوار دانشجو كه توي سنگر كمين ايستاد و مقاومت كرد تا به شهادت رسيدخدا را قسم مي دهيم به محمد و آل محمد به همه ما معرفت كافي براي شناخت اين شخصيتهاي ارزشمند و ادامه دادن راهشان را عطا نمايد.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.