من يك روشنفكرم، هنري ندارم، به نظام فحش ميدهم و از همه طلبكارم!
سرویس فرهنگ و هنر مفیدنیوز :: مشكل عمدهاي كه ما در مواجهه با اين گونه افراد داريم بيصداقتي است، كساني كه از دولت پول ميگيرند، با آن تئاتر اجرا ميكنند، در تئاتر به دولت و ملت توهين ميكنند، بعد ميگويند ما نه پولي گرفتهايم و نه فضا آزاد است كه ما در آن كار كنيم.
تاریخ: ۲۲ خرداد ۱۳۹۳
حسين كياني از جمله كارگردانهاي تئاتر است كه معمولاً هر سال كاري را روي صحنه ميبرد و باز هم معمولاً براي اجراهايش پول خوبي از تئاتر دولتي طلب ميكند! مانند آخرين كارش «در شورهزار» كه با كمك خانه هنرمندان و تئاتر ايرانشهر كه زيرمجموعه شهرداري به شمار ميرود، اجرا شد و كياني در آن تمام تلاشش را كرد تا به تماشاگران تئاترش بفهماند كه ايران جايي است كه فقط به درد مردن ميخورد و لاغير. حتي مهاجرت و رفتن نيز فايدهاي ندارد چون تاريخ اينجا هميشه همين بوده و هست. جالب است كه حسين كياني براي همين اثر جايزه بهترين نمايشنامه جشنواره فجر انقلاب اسلامي را هم از آن خود كرده است!
حالا اين كارگردان تئاتر در گفتوگويي مدعي است كه تئاتر انتقادي ايران در سالهاي اخير به اغما رفته است. پس با اين گفتار نبايد كارهايي مثل «مشروطه بانو» و «در شورهزار» را كارهاي انتقادي حساب كرد، پس بايد به آنها چه گفت؟ مطمئناً نظر كياني اين نبود كه كارهايش مثلاً تئاتر روحوضي يا سياه بازي هستند. حداقل ميتوان گفت اين كارهاي سياه بازي نيست اما سياهنمايي كه داشته!
بالاخره يا كارگردان اوضاع كشور را سياه نشان داده كه كار از تئاتر انتقادي گذشته و كار از به فحاشي به مملكت رسيده است. يا اينكه كارگردان قصدش مزاح با تماشاگران بوده و خواسته در ظاهر يك كار جدي، طنازي كند و چيزي در مايههاي تئاتر گروتسك را به خورد تماشاگران بدهد. اما كارگرداني كه متواضعانه معتقد است هركس به تماشاي كارهاي او بيايد «تماشاگر فرهيخته است» و هركس به سراغ كار ديگري رفت «تماشاگر عادي»، آنقدر عطوفت در وجودش هست كه وقتي حرف ميزند فقط به منافع مادي خودش فكر نكند و از طرف جمع در خواست كند تا هر ساله دولت 100 ميليارد تومان پول بيزبان را خرج تئاتر كند كه كارگردانهايي مانند وي براي حدود 100 تماشاگر (آماري كه خود كياني از تعداد تماشاگرانش داده) به هويت و مملكت و حكومت يكجا فحاشي كنند و نام آن را تئاتر انتقادي بگذارند.
در طول اين مصاحبه كياني دائماً از وضعيت بد تئاتر مينالد، از اينكه پول نيست و امكانات نيست و كسي به تئاتر فكر نميكند. اينجا است كه بايد كياني از خودش بپرسد در اين وانفسايي كه او از تئاتر ترسيم كرده است، چطور ميشود كه وي هر سال كار دارد اما خيليها بيكارند؟ اين نشانهاي از بده و بستان نيست كه براي وي رانت به وجود آوردهاند تا مثلاً اين كارگردان بتواند كارهاي انتقادي را روي صحنه ببرد اما سايرين در غم نان به سر ببرند! زماني كه كياني براي كارهايش كه همان 100نفر تماشاگر را دارند بودجه و سالن ميگيرد بقيه بايد براي سير كردن شكمشان به فكر شغل دوم باشند!
حالا چطور ميشود كه يكشبه كياني ميشود نماينده كارگردانهاي بيكار تئاتر؟ او كه معتقد است در جامعه ما فجايعي به وجود ميآيد اما «فاجعه و بحران اصلي جاي ديگري رخ ميدهد؛ جايي در درون فرهنگ ما، فرهنگ گفتاري رفتاري و انديشگي ما در بحران به سر ميبرد.» چرا خودش با دستاويز قرار دادن چيزهايي مانند نبود فضاي مناسب براي كار كردن، سعي در دامن زدن به فضاي دروغ و تشديد بحران در انديشهها است! مشكل عمدهاي كه ما در مواجهه با اين گونه افراد داريم بيصداقتي است، كساني كه از دولت پول ميگيرند، با آن تئاتر اجرا ميكنند، در تئاتر به دولت و ملت توهين ميكنند، بعد ميگويند ما نه پولي گرفتهايم و نه فضا آزاد است كه ما در آن كار كنيم. با آنكه پينوكيو فقط زماني كه در سيرك مجبور شد كار كند، نمايش طنز اجرا ميكرد اما گويا بسيار استادانه نقش بازي كرده است كه حالا خيليها دوست دارند براي ملت پينوكيو بازي در بياورند.
منبع: آوینی فیلم - هادي عسگري
|