آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم

آیت الله علم الهدی: انسان ولایت‌پذیر حتی در احساس هم با ولی خود زاویه پیدا نمی‌کند




تاریخ: ۱۷ آذر ۱۳۸۹

فرد ولایت پذیردر هیچ چیز با ولی زاویه پیدا نمی کند حتی در احساس هم با رهبری زاویه پیدا نمی کند. قمر بنی هاشم در ولایت پذیری در شرایطی قرار گرفته است که نه تنها در فکر با ولایت زاویه ندارد، نه تنها در نظر با ولایت زاویه ندارد، نه تنها در ایثارگری و اخلاص با ولی زمان خود زاویه ندارد، حتی در احساس تشنگی با ولی امرش نمی خواهد زاویه پیدا کند.

آیت الله علم الهدی، امام جمعه مشهد شب گذشته (شب دوم محرم) با حضور در حسینیه موج الحسین(ع) تهران واقع در خیابان هفده شهریور، به سخنرانی پیرامون حادثه کربلا و تصویر ولایت پذیری در جریان واقعه کربلا، پرداخت، وی در ابتدای این سخنرانی به داستان حضرت ابراهیم علیه السلام و ولایت پذیری از خداوند اشاره کرد، و با بیان اینکه حضرت ابراهیم در مورد ذریه خود که اهل بیت پیامبر گرامی اسلام باشند دعا کرد، به توصیف افراد و چهره های ولایت پذیری و کسانی که برای ولایت تعیین و تکلیف می کند پرداخت.


به گزارش ابصارنیوز، متن کامل این سخنرانی را می توانید در زیر بخوانید:

اگر کربلا برای ما آموزش نداشته باشد، و اگر کربلا برای ما تجربه نداشته باشد، عشق ها، گرایش ها، سوزها، گدازها، بر سر و سینه زدن ها در استخدام رسالت اقامه صلاتی که رسالت زریه ابراهیم بر اهل بیت پیغمبر هست در استخدام این رسالت در نمی آید، وقتی این عشق ها برای اهل بیت نتیجه دارد که در این عشق ولایت پذیری آن هم در شکل و شمایل و ویژگی های خاصی که در انقلاب کربلا و حماسه عاشورا نمایش داده شده در آن سبک قرار بگیرد.


ما یک تحلیلی اگر روی تبارهای ولایی زمان سیدالشهدا داشته باشیم دقیقا موقعیت و ماهیت و چهره شفاف ولایت پذیری برای ما روشن می شود، در زمانی که سیدالشهدا قیام کردند در برابر حکومت نابکارانه و انحرافی یزید، تبار علوی و ولایی در آن زمان به جریانهای مختلف، به احزاب گوناگون و به عناصر متعدد تقسیم شده بود، شما در تبار ولایی آن روز خیلی جریانهای عظیم و در عین حال عجیب و غریبی مشاهده می کنید که در یک تقسیم بندی اجتماع آن روز دو جریان مقابل هم از نظر امت آن روز اسلام قرار گرفته بود، جریان اموی و جریان علوی.


جریان علوی دقیقا همان تبار ولایی مردم آنروز بود که به عنوان ولایتمدار امیرالمومنین و امامت شناخته می شدند، این جریان ولایی و تبار علوی در برابر تبار اموی، یک دست و یکسان نبودند، و متاسفانه با همه تفاوتهایی که اینها باهم داشتند، در عین حال از دیدگاه امت به عنوان تبارعلوی و تبار ولایی شناخته می شد، خوب در این تبار یک جریان نخبه وجود داشت، نخبه از دیدگاه مردم آن زمان به عنوان نخبگان سیاسی در راس تبار علوی و ولایی از نظر مردم یک عده شناخته شده بودند اینها وقتی قیام سیدالشهدا شروع شد، به عنوان حجت بالغه الهی و به عنوان امام زمان علیه السلام، در آن زمان اینها به عنوان نخبه سیاسی، تحلیلگری های سیاسی در کنار اقدام ولایتمدارانه سیدالشهدا (ع) قرار دادند، این نخبه ها چه کسانی بودند؟


یکی پسر خود امیرالمومنین(ع) و برادر سیدالشهدا(ع) جناب محمد حنفیه، یک نخبه ابن عباس، شاگر منحصر به فرد قرآنی امیرالمومنین(ع) به عنوان مفسری که امروز منبع تفسیر شناسی و قرآن شناسی از نظر سنی و شیعه و فرق اسلامی شناخته شده چون شاگرد خاص تفسیر و قرآن شناسی امیرالمومنین(ع) بوده است و غیر از او افرادی از این دست تا می رسد به عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب(س) فردی از اعضای رسمی خانواده امیرالمومنین(ع)، اینها در راس تبار ولایی و تبار علوی آن روز از نظر مردم شناخته شده بودند، اما وقتی قیام سیدالشهدا(ع) به طرف کربلا قرار شد راه بیافتد، اینها شروع به تحلیل سیاسی کردند و تحلیل سیاسی خود را به رخ امام حسین(ع) و حرکت ایشان رساندند.


عبدالله ابن عباس آمد خدمت سیدالشهدا(ع)، گفت: یا ابن رسول الله، برای شما از مدینه جدت خارج می شوی؟ سیدالشهدا(ع) فرمودند: بنی امیه از من می خواهند با یزید بیعت کنم، من هم بیعت نخواهم کرد، طبیعی است جنگ درگیر می شود و در مقاومت و استقامت بیعت نکردن مرا خواهند کشت، لذا من که در نهایت کشته می شوم، بهتر این است که به عنوان یک حرکت انقلاب سازی که واقعا چهره کریه بین امیه را در کانون عواطف، افکار، اندیشه ها مشخص کند، من به شهادت برسم.


ابن عباس گفت شما می توانید هم بیعت نکنید، هم کشته نشوید، چرا به طرف عراق، چرا به طرف مکه؟!

الان در سرزمین یمن کوههای صعب العبود سر به فلک کشیده ای وجود دارد، لابه لای دره های این کوهها، ییلاق های خوش آب و هوایی است، شما دست زن و بچه را بگیرید، به آن ییلاق ها هجرت کنید، در یک گوشه خلوت با فراغت بال و شور عبادت خدا، راز و نیاز و مناجات با پروردگار باشید، کوهها صعب العبور است دست بنی امیه به شما نمی رسد، هم بیعت نکردید، هم کشته نشدید، زن و فرزندتان در یک نقطه امن و امانی زندگی می کنند، خود شما هم در یک فراغت کامل مشغول عبادت خدا می شوید.


این خط فکری آقای عبدالله بن عباس در مقابل قیام خونین، سیدالشهدا(ع)، است. امام زمان می گوید من باید بروم قیام کنم، حرکت کنم، مقابله کنم، کشته بشوم، به شهادت برسم، عزیزانم را فدا کنم، در کانون بینش مردم محکمه ای از دین شناسی، اسلام شناسی، کفرشناسی، نگاه شناسی، جریان شناسی تشکیل شود و نه فقط به این نسل، بلکه در طول تاریخ و همه نسلها، هشدار و بیدار وآمادگی ببخشید.


این منطق امامت و منطق ولایت، تحلیل سیاسی آقای عبدالله بن عباس، آن هم یک نخبه تبار ولایی این است که در ییلاق های خوش آب و هوای یمن شما بروید که زن و بچه خوش باشند، خودتان هم خدا را عبادت و مناجات کنید تا دست بنی امیه هم به شما نرسد.


محمد حنفیه هم تحلیلی شبیه همین تحلیل ارائه داد.

عبدالله بن جعفر با همه وابستگی و عشقی که به سیدالشهدا(ع) داشت، و از نظر ما هم عنصر پر فضیلتی است به حرمت خواهر کریمه ابی عبدالله(ع)، زینب کبری(س) که قهرمان تداوم بخش انقلاب عاشورا بوده است در عین حال از اینکه در رکاب سیدالشهدا(ع) بیاید دچار تردید شد، تردید هم معلول تحلیل سیاسی مقتدای یک نخبه سیاسی آن هم در برابر خط امامت و ولایت؛ اینها بخشی از تبار ولایی بودند.


بخش دوم از تبار ولایی کسانی بودند، که امیرالمومنین(ع) را دوست داشتند، اهل بیت پیامبر را دوست داشتند، سیدالشهدا(ع) برای آنها به عنوان یک محبوب بی نظیر و بی مثل در کانون عاطفه و عشق و احساسشان قرار داشت و در کنار سیدالشهدا(ع) حاضر به جنگ هم بودند، اما چه جنگی؟!


جنگی که در رکاب امام حسین(ع) به آنها شخصیت بدهد، به آنها عظمت بدهد، در عرصه های سیاسی فرصت و قدرت برای آنها ایجاد کند، موقعیت سیاسی آنها را در جامعه شیعه دلداده ولایت تثبیت کند و در یک کلمه پای روی گرده حسین(ع) بگذارند، به قدرت، فرصت و مقام برسند.


اینها هم جز تبار ولایی بودند. آنجا که سیدالشهدا(ع) آمدند مکه همه اینها آمدند دور ایشان را گرفتند، ایشان وقتی می خواستند، از مکه به سمت کربلا بیایند، جمعیتی که در رکاب ابی عبدالله(ع) بود، بیش از 1200 نفر گفته اند، و زیادتر هم شدند، امام وقتی وارد کربلا شدند، عده زیادی در رکاب ایشان بودند، ولی یکی پس ازدیگری رفتند و جدا شدند تا شب عاشورا که بقیه را هم خود امام حسین(ع) مرخص کردند.


حضرت شب عاشورا وقتی چراغ خیمه را خاموش کردند، رفتند، اینها اموی که نبودند، اینها طرفدار یزید نبودند، اینها دشمن بنی امیه و یزید بودند، کسانی بودند که اصلا نظام حاکم را نپسندیده بودند و نپذیرفته بودند، خودشان مساله داشتند با آن نظام آلوده نابکار بنی امیه، و اینها همه دارای بینش انقلابی، اما یک انقلابی که در کنار این انقلاب نه تنها مشکلی برای اینها پیش نیاید، و نه تنها ضربه ای نخوردند، بلکه یک ریسک ضعیفی داشته باشند و در کنارش فرصت، قدرت و شخصیت برای آنها ساخته شود، آنها همه ولایی بودند و دم از آن می زدند.


اما برادران ولایت پذیر چه کسی است؟ چه کسی ولایت را قبول دارد؟ ولایت چه کسی را پذیرفته؟ نمی شود گفت واقعا پسر امیرالمومنین محمد حنفیه بی ولایت است، نمی شود گفت شاگرد علی(ع) ضدولایت است، نمی شود گفت یک عده افرادی که سالهای سال با یزید بیعت نکردند، با معاویه بیعت نکردند، در یک موقعیت خاص انحرافی جریانهای انحرافی بنی امیه و معاویه و یزید مقاومت کردند، اینها را نمی شود به بنی امیه نسبت بدهد اما حاضر هم نشدند در رکاب سیدالشهدا(ع) به کربلا بیایند، اگر هم آمدند از بین راه بازگشتند و شب عاشورا جدا شدند.


کسانی که شب عاشورا از خیمه امام حسین(ع) بیرون آمدند با پای برهنه به سوی بیابان روانه شدند، اشک می ریختند که فردا حسین بن علی کشته خواهد، اینها امام حسین(ع) را دوست داشتند اما شما ولایت پذیر به چه کسی می گویید؟


می توانید بگویید همه اینها ولایت پذیر بودند به صرف عشقشان وحبشان؟ ولایت پذیر آن کسی بود که وقتی امام حسین(ع) می فرمود: "كأنی بأوصالی تقطعها عسلا‌ن الفلوات، بین النواویس و كربلا‌" من دارم می بینم گرگان گرسنه بین بیابان نوامیس و کربلا، بند از بند من را جدا می کنند، بعدش هم می گفتند : "هر که می خواهد با ما بیاید" یعنی با این شرایط، اونی که تحلیل سیاسی نداشت، کم و زیاد سیاسی هم نمی کرد قضیه را، امام است، حجت است، او اینچنین پسندیده من هم همین را می پسندم، من هم همین را نظر می دهم، این ولایت پذیری است.


لذا شما در تابلوی کربلا بهترین و زیباترین ولایت پذیری را می بینید، امروز ممکن است یک آدم هایی باشند ولایت را قبول دارد، امام زمان را قبول دارد، ولایت حجت امام زمان(ع)، فقیه جامع الشرایط، رهبر معظم انقلاب را قبول دارند، رهبر را بالاترین و بهترین افراد می دانند، در مدیریت هم حکیمانه ترین مدیریت را از آن ایشان می دانند، اما با این حال آن روزی که مساله به جایی برسد که در کنار رهبر بودن، حالا جان دادن کنار، حداقل آبرو دادن، شخصیت دادن و همه چیز را نادیده گرفتن و گریبان را چاک زده کنار رهبر ایستادند، به جمع بندی نرسند. این ولایت پذیری نمی شود.


امام حسین(ع) یک تابلو در ولایتپذیری نشان داده است که وقتی کسی می افتد در گردونه ولایت پذیری در هیچ چیز زاویه پیدا نمی کند با ولایت، نه تنها در بینش سیاسی، نه تنها در بینش اجتماعی، نه تنها درپسند و سلیقه فکری، حتی در احساس هم با رهبری زاویه پیدا نمی کند.


برادران، وجود مقدس قمر بنی هاشم(ع) یک فقیه بود، آن عارف سنی می گوید: "کان ابوالفضل من فقها اهل البیت" ابوالفضل فقهای اهل بیت بود، عالم بود، یک آدمی که سه روز است آب نخورده است، اسبش تا شکم رفته در نهر آب، آب موج می زند، این آب نخورد صرفا بخاطر اینکه برادرم تشنه است؟!


این منطق توجیهی درستی نیست، یک منطق احساسی و دور از عقلانیت است، اگر ما بخواهیم مساله را به حساب برادر دوستی و وفاداری به برادر تفسیر کنیم اشتباه است، این یک نظر احساسی خشک است، لذا دلیل آب نخوردن حضرت ابوالفضل(ع) اینها نبوده است.


بحث این است که قمر بنی هاشم در ولایت پذیری در شرایطی قرار گرفته است که نه تنها در فکر با ولایت زاویه ندارد، نه تنها در نظر با ولایت زاویه ندارد، نه تنها در ایثارگری و اخلاص با ولی زمان خود زاویه ندارد، حتی در احساس تشنگی با ولی امرش نمی خواهد زاویه پیدا کند. ولی امرش تشنه است، او هم میخواهد تبعیت کند، در احساس تشنگی هم نباید زاویه پیدا کند. این تابلو را امام حسین(ع) در کربلا بالا برد، شما بعد از 1400 سال می خواهی ولایت پذیر باشی باید این تابلو را نگاه کنی، یعنی در فکر هیچی، در اقدام هیچی، حتی در احساس نباید با مقام ولایت زاویه پیدا کرد اگر ولی احساس تشنگی دارد، من احساس تشنگی را نباید از دست بدهم، "یا نفس من بعد الحسین هونی‏ و بعده لا كنت ان تكونی‏ هذا الحسین وارد المنون‏ و تشربین بارد المعین‏ تالله ما هذا فعال دینی‏" خوب برادران اینها مسایل عادی نبوده که انجام گرفته، اینها درس است، اینها تابلو است، نشان دادن واقعیت ها و حقیقت ها است، همه اینها را اگر امام حسین(ع) می خواست به بشر درس بدهد در قالب گفتارها و نوشتارها، میلیون ها کتاب و فلسفه بافی نیاز داشت. یک تابلو آورده در کربلا نصب کرده و همه مسائل را در این تابلو نمایش می دهد، به گونه ای شفاف، هر چشمی ببیند چه چشم عالم و چه بی سواد، اگر تابلو را ببیند این سوال را از خود می پرسد، اگر تو ولایت پذیری خودت را با این تابلو مطابقت بده.


عزیزان کربلایی بودن، عاشورایی بودن، عاشق حسین(ع) بودن، برای حسین(ع) جان دادن، اشک من، جان من و غیره همه در استخدام حسین(ع) در بیاید، حالا در مرحله عمل ولایت پذیر نباشم، دعای ابراهیم در مورد من استجابت نمی شود.


لذا عزیزان عاشورایی بودن یعنی سرباز ولایت بودن، یعنی دلداده رهبر بودن، یعنی جان درراه ولی امر دادن، با همه هستی در کنار رهبر، تحلیل سیاسی مان، بینش اجتماعی مان، فکرمان، سلیقه مان، همه چیز تنظیم شده با رهبر باید باشد.


ثمره عاشورایی بودن این است، دهه عاشورا منصوب به امام هشتم علیه السلام است، تا قبل از امام رضا دهه عاشورا دربین شیعیان رسم نبود، امام رضا(ع) کسی بود که غصه های کربلا را به هیجان آورد، ابن شبیب گفت روز اول محرم رسیدم خدمت امام رضا(ع)، دیان بن شبیب از شیعیان پروپا قرص و محکم بود، گفت دیدم آقا خانه را سیاه پوش کرده است، من فکر کردم حادثه ناگواری برای حضرت پیش آمده، گفت آجرک الله یابن رسول الله، خدای ناکرده مصیبتی به شما وارد شده است؟ که شما لباس عزا پوشیدید و خانه سیاه پوش کردید؟


فرمودند: یابن شبیب روز اول ماه محرم است. امام رضا(ع) بنیانگذار عزاداری دهه محرم است و از آن به بعد دیگر عزاداری دهه محرم رسم شد. این کار حضرت چه حکمتی دارد؟ ایشان این کار را در چه مقطع زمانی انجام دادند؟ اون لحظه ای که بعد از حدیث سلسله الذهب بود، که امام رضا(ع) فرمودند من امام رضا از شروط لااله الا الله هستم. مردم دلداده اهل بیت شده بودند، سرزمین خراسان در آن روز یکپارچه در عشق امام هشتم می خروشید، در آن زمان امام رضا(ع) آمدند و دهه محرم را تاسیس کردند.


اینجا باید ولایت پذیری را بیاموزیم، باید بیاموزیم چه چیزی مایه دلداری امام مان خواهد شد، بعد از آن دستور عزاداری را به دیان بن شبیب دادند، اولین روضه خوان دهه محرم هم خود امام رضا(ع) بودند.


لذا این روضه را هم خود امام رضا(ع) برای ابن شبیب خواندند، و گفتند هرچه می خواهی بر جدم حسین(ع) گریه کن.


اشک شما مالک دارد، اشک شما صاحب دارد، صاحبش حسین(ع) است.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.