حلقه ماسوني لندن دو سناريوي همزمان را عليه آيت الله هاشمي رفسنجاني به اجرا گذاشت
تاریخ: ۴ دي ۱۳۸۹
حلقه ماسوني لندن دو سناريوي همزمان را عليه آيت الله هاشمي رفسنجاني به اجرا گذاشت. سايت جرس در اين سناريوي دوسويه از يك طرف به ستايش از هاشمي رفسنجاني پرداخت و در مطلب دوم، با نسبت دادن خبري به دروغ تلاش كرد وي را همچنان همراه فتنه گران نشان دهد. اين خبر دروغ البته رسوايي تازه اي را براي ارگان حلقه لندن به بار آورد.
جرس طبق خبر مذكور - به نقل از منابع خبري در تهران- مدعي شده بود هاشمي رفسنجاني در ديدار با جمعي از فضلا و طلاب حوزه علميه قم كه قبل از ماه محرم انجام شده گفته است «قانون اساسي اشكالات جدي دارد و بايد اصلاح شود ... با وضع مديريت كشور نتيجه اي جز سقوط در طالع آن متصور نيست و اگر در آينده شاهد نظام سكولار باشيم، دور از انتظار نخواهد بود.»
به دنبال اين دروغ پراكني دفتر اداره كل روابط عمومي مجمع تشخيص مصلحت ضمن تكذيب صريح ادعاي مذكور اعلام كرد: «چند سايت خارجي فارسي زبان خبري را در خصوص ديدار جمعي از فضلا و طلاب حوزه علميه قم با آيت الله هاشمي رفسنجاني نقل كرده اند كه اصل ديدار منتشر شده در آن، خلاف واقع بوده و اكيداً تكذيب مي گردد و اين امر قطعا نشانگر يك توطئه جديد در خصوص القاي اختلافات در بين مسئولان عالي رتبه و تفرقه بين مردم مي باشد.»
جرس پيش از اين هم در رسوايي هاي مشابهي نقش آفريني كرده بود از جمله جعل نامه و انتساب آن به آيت الله آملي لاريجاني كه با تودهني جانانه رئيس قوه قضائيه مواجه شد. از اين قبيل دروغ پراكني ها به وفور در كارنامه كوتاه جرس ثبت شده است.
به دنبال اين افتضاح و واكنش معنادار دفتر آقاي هاشمي، جرس به اقدام فريبكارانه ديگري دست زد و به واسطه يكي از ميرزا بنويس هاي خود - كه معمولا به فرموده در رد و اثبات مي نويسد - به ستايش از هاشمي رفسنجاني پرداخت. ابراهيم نبوي (طنزنويس فراري) در اين مطلب سفارشي، مدعي شد منظور اكبر گنجي از عاليجناب سرخپوش قتل هاي زنجيره اي، هاشمي رفسنجاني نبوده است! وي همچنين مدعي شد كشور رو به فروپاشي است! و فقط هاشمي مي تواند كشور را نجات دهد.
در پي انتشار مجدد اين نوشته در سايت ضد انقلابي «بالاترين» كاربران بالاترين واكنش هاي جالبي نشان دادند؛ از جمله «چي شده نبوي باز افسار پاره كرده ... اين آقاي نبوي ابتدا گفتند آنها كه در سال 67 اعدام شدند حقشان جز مرگ نبود. بعد هم پاچه گنجي را گرفت كه چرا نگفتي رفسنجاني عاليجناب سرخپوش نبوده ... ابراهيم نبوي شنگول! تو كه توبه كرده بودي و گفته بودي ديگه از مسكرات استفاده نمي كني و حداقل وقتي مستي ديگه دست به قلم نمي زني و اگر در زمان مستي دست به قلم زدي حداقل تئوري مزخرف منتشر نمي كني و اگر هم كردي نمي فرستي روي وب، تو هم كه قولت قول نيست ... اين نبوي همان نيست كه پارسال مي خواست تهران اسب تروا پياده كند! ببين ابراهيم خان جان! هنوز جاي 22 بهمن پارسالم درد مي كند؟!... البته دلارهاي مهدي هاشمي هم باعث ميشه آدم فعال تر قلم بزنه و بيشتر چرت و پرت تحويل مردم بده ... اين آقاي نبوي گويا فراموش كرده كه شخص خود ايشان اولين كسي بود كه در طي انتخابات مجلس ششم، و هنگامي كه رفسنجاني راي نياورد و او را در رده 30 ام قرار دادند، در روزنامه «جامعه» به ايشان لقب «ننه سي» داد و حالا مدعي رفسنجاني مي شود! واقعا كه يك فرد تا چه حد مي تواند دروغ گو و حقه باز و مزدور باشد؟ به اين دلقك بايد گفت كه برو عمو بساط حقه بازيهايت را در جاي ديگري بينداز، اگر تو حافظه ات را از دست داده اي، هنوز هستند كساني كه سابقه كثيف تو را كه در مقابل دانشگاه با زنجير بصورت دختران و پسران جوان ميزدي... از كي تا حالا ابراهيم نبوي «تحليلگر» شده؟ تا جايي كه خود ايشان هم مدعي است، كارش طنزنويسي بوده، اما «تحليلگر» ديگر چه صيغه اي است؟... اين آقا با اسب تروا در آن روز باعث شد صد نفر دستگير بشن و پشت جنبش به زمين ماليده بشه، كسي نيست اونو بازخواست كنه؟... چه نوشابه اي باز مي كنه اين آقا ابراهيم... پروژه اسب تروا و كنفرانس مطبوعاتي به همراه مهاجراني در اين باره هنوز يادمون نرفته، باز خوبه نمي گذاري حافظه مون پاك بشه و داغ دلمون رو تازه مي كني»....
از سوي ديگر سايت ضدانقلابي خودنويس به قلم يكي از نويسندگان گويانيوز و با اشاره به ركوردشكني حلقه لندن و سايت جرس در انتشار دروغ هاي شاخدار نوشت: اخيرا در اينترنت يك آگهي منتشر شده مبني بر استخدام خبرنگار محقق براي تحقيق درباره سنديت اخباري كه در اينترنت منتشر مي شود. والله ما همه جور خبرنگاري ديده بوديم الا اين جوري اش را. وقتي مخملباف به اسم نقل از «كارمند سابق بيت رهبري» متني را منتشر مي كند، به تشخيص خودمان بايد به عقل سليم مراجعه كنيم و ببينيم با عقل جور در مي آيد. من وقتي مقاله مخملباف زير عنوان رازهاي زندگي خامنه اي (منتشره در گويانيوز) را خواندم و به عقل سليم مراجعه كردم، ديدم عقلم مي گويد «من جاي تو باشم چنين حرف هاي ابلهانه اي را منتشر نمي كنم كه منتشر كردي و آبرويت رفت، كاسه كوزه را سر من نشكني». آن خبر ادعا مي كرد «آيت الله خامنه اي 170 عصاي آنتيك دارد كه يك ميليون و دويست هزار دلار قيمت گذاري شده است و...» وقتي از عقل سليم درباره چنين خبري سوال مي كنم نگاه چپ چپ به من مي اندازد و با انگشت به گيجگاهش مي زند و مي گويد «مي خواهي مخاطبانت بگويند عقل نداري؟! يا عقل توي سرت كم است؟!»؛ خبري مثل خبر ادعايي جرس كه مدعي بود صادق لاريجاني نامه بسيار مهم و اعتراضي به رهبر جمهوري اسلامي نوشته است. يا آن يكي خبر جرس درباره سفر رهبري به قم و تمهيد جانشيني پسرش! عقل سليم در برابر چنين چيزهايي، با آدم قهر مي كند و مي گويد «مسخره بازي درآورده اي يا مرا احمق فرض كرده اي؟! مگر من خل و ديوانه ام كه از اين چيزها به من مي دهي. برو كمي مغزت را پوليش بزن»! چرا بايد عقل سليم اهل خبر و نظر چنان خبرسازي هاي احمقانه اي را باور كند؟
|