آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم

خاطرات حجت الاسلام رحیمیان از امام خمینی (ره)




تاریخ: ۱۶ بهمن ۱۳۸۹

به گزارش شبکه ایران، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان که هم اکنون نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران است، یکی از یاران نزدیک امام خمینی (ره) و از مبارزین قبل از انقلاب می‌باشد. وی در سال ۱۳۴۱ برای ادامه دروس حوزوی به قم و پس از آن به صورت مخفیانه در سال ۱۳۴۵به نجف اشرف مهاجرت کرده و دروس خارج فقه را نزد حضرت امام خمینی و سایر علمای آن زمان فرا گرفت. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دفتر امام مسئولیت امور مالی، وجوه شرعیه‌ و بخشی از گزارش‌ها و نامه‌ها را برعهده داشته و تا رحلت جانگداز معمار کبیر انقلاب، در کنار ایشان بوده است. از این رو در سالگرد پیروزی انقلاب به سراغ این یار دیرین امام رفتیم تا برای ما از دوران تبعید امام در نجف، ابعاد شخصیتی امام و دستاوردهای ۳۰ ‌سال انقلاب اسلامی بگوید.
در ابتدا نحوه آشناییتان را با امام (ره) بگویید؟
از دوران کودکی یعنی وقتی ۱۲ ساله بودم، در سال ۱۳۴۰ با نام حضرت امام (ره) توسط پدرم که از شاگردان امام بود، آشنا شدم. سال ۴۱ درحالی که مقلد امام بودم و تمام عشقم به ایشان بود، به قم مهاجرت کردم که آغاز طلبه شدن و پیوند با امام در یک نقطه بود. در مهرماه ۱۳۴۱ نهضت امام آغاز شد و از اولین روز همراه حضرت امام و در خدمت ایشان بودم و زمانی که حضرت امام در قم و در نجف و در جماران تا زمان رحلت بودند، تقریباً در همه این مدت در خدمت ایشان بودم.
با توجه به اینکه از دوران طلبگی همراه امام بوده‌اید، برای ما بیشتر از آن حال و هوا بگویید و اینکه اساساً هدف رژیم پهلوی از تبعید امام به نجف چه بود؟
رژیم شاه امام را از ترکیه به نجف منتقل کرد با این هدف که با این انتقال به نجف، ذهنیت جامعه و طرفداران امام که بشدت از تبعید امام ناراحت بودند را آرام کنند و تلخی عنوان تبعید ایشان را از بین ببرند و دیگر آنکه شخصیت برجسته علمی امام را به گمان اینکه از نظر علمی در سطح پائین‌تری نسبت به سایر مراجع نجف است، تحت‌الشعاع قرار دهند و در عین حال به کمک ایادی و مزدورانی که در نجف داشتند، ایشان را به نحوی تحقیر و ترور شخصیت کنند.
امام این شرایط را چگونه تغییر دادند؟
ه‌مان طور که در تمام مراحل دیگر توطئه‌های دشمنان امام نتیجه معکوس داد و به ضرر خود آن‌ها تمام شد، این اقدامات هم موجب شد حضرت امام شخصیتش درخشش بیشتری پیدا کند و برای حوزه علمیه نجف هم ثابت شود که امام در بالا‌ترین مدارج علمی است به گونه‌ای که بسیاری از علمای نجف بعد از آغاز درس امام دریافتند که ایشان حتی از مراجع نجف هم اعلم‌ است و همه به شخصیت برجسته علمی امام پی‌ بردند. یکی از علمای نجف تعریف می‌کرد که وقتی امام وارد نجف شدند، «من خود را مستغنی از درس خواندن می‌دیدم نه فقط از درس امام، بلکه از بقیه مراجعی که در آنجا بودند و در آغاز کار به عنوان امتحان رفتم درس امام تا به عنوان آزمودن، ببینم امام چقدر قوت علمی دارد. پس از آنکه در درس امام حضور یافتم، فهمیدم که باید تازه درس خواندن را شروع کنم.» این شخصیت تا آخرین لحظات که امام در نجف بودند، به عنوان یکی از شاگردان امام درس خود را ادامه داد. بسیاری از علمای نجف، طلاب و دوستان ما که مقلد غیر امام بودند، با وجود شخصیت‌هایی که در نجف حضور داشتند و از جایگاه علمی برخوردار بودند با گواهی مبنی بر اعلمیت امام، از مراجع نجف عدول کردند و به تقلید امام روی آوردند. این‌ها تازه گوشه‌ای از بعد علمی حضرت امام است. از بعد معنوی و تقوا هم افرادی بودند در نجف که تلاش می‌کردند نهضت امام را تخطئه کرده و اطرافیان امام را به عنوان مارکسیست اسلامی جلوه دهند یعنی‌‌ همان مارکی که ساواک در ایران به طرفداران امام می‌زد. در آنجا هم این مسائل را تلاش کردند شایع کنند. این در حالی بود که مردم و حوزه نجف شاهد بودند که امام در بعد معنوی سرآمد همه علمای نجف و غیر نجف است به گونه‌ای که امام طی مدتی که در نجف بودند بیش از ۴ هزار بار به زیارت حضرت امیرالمؤمنین و حدود ۳۰۰ بار به زیارت امام حسین مشرف شدند و آن حالات معنوی که ایشان در تشرف به حرم و پایبندی به ولایت مطلقه امیرالمؤمنین و سایر ائمه داشتند، زبانزد بود؛ امامی که مانند کوه در برابر حوادث استوار بود با نام حضرت فاطمه (س) و امام حسین (ع) همانند ابر می‌گریستند. یادم هست در نجف آن زمان برخی خواستند به امام اشکال بگیرند که چرا هر شب ایشان به زیارت حرم حضرت علی‌ (ع) می‌روند در حالی که سایر مراجع برخی اوقات به حرم می‌روند و هر شب نمی‌روند، این اقدام امام موجب می‌شود سایر علما زیر سؤال بروند، بنابراین حرم رفتن امام کار گناهی است. ببینید، زمانی هم که بخواهند از امام اشکال بگیرند به دلیل زندگی شفاف، روشن و متعالی ایشان، اینچنین اشکالاتی را مطرح می‌کنند. بنابراین از بعد معنوی هم ثابت شد که امام در اوج است. به قول مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی لنکرانی که از بزرگ‌ترین علمای نجف بودند و البته اهل شعر هم بودند، قصیده‌ زیبایی را درباره امام سرودند که یک بیتش ترسیم بعد علمی و تقوای امام است: تالی علامه است و خواجه طوسی/ گوی سبق برده زبن فهد به تقوی
یعنی امام در بعد علمی در ردیف علامه حلی و خواجه نصیر و نیز در بعد تقوا و معنویت از ابن فهد بالا‌تر است. امام با آغاز درس حکومت اسلامی در حین درس فقه، انفجاری را در فضای فکری حوزه نجف پدید آوردند. حوزه‌ها که در آن زمان مخصوصاً حوزه نجف تا حد زیادی با مسائل روز دنیا بیگانه بود، با طرح نظریه ولایت فقیه و حکومت اسلامی غوغایی در نجف ایجاد کرد. این اقدام امام، نقطه عطفی بود در تاریخ فقه شیعه، چرا که چارچوب مبارزه امام با شاه، اسرائیل و امریکا از بعد نظری و مبانی فکری شکافته شد و طبعاً در کنار نفی حاکمیت طاغوت امام اثبات حاکمیت‌الله را در نجف رقم زد. این در حالی بود که توطئه رژیم شاه برای تحت شعاع قرار دادن حضرت امام نه تنها به ثمر ننشست بلکه جایگاه علمی و معنوی ایشان درخشش بیشتری پیدا کرد. از بعد مرجعیت هم پس از رحلت مرحوم آیت‌الله حکیم طبعاً شعاع مرجعیت امام به تمام کشورهایی که شیعه در آن وجود داشت، گسترش پیدا کرد. اگر امام به این صورت دستگیر نشده بود، این اتفاقات به نفع امام تمام نمی‌شد در حالی که رژیم تلاش می‌کرد دایره مرجعیت امام را در داخل ایران محو کند اما توطئه‌ آنان علیه امام موجب شد که پس از رحلت مرحوم حکیم، شیعیان هند، کشمیر، افغانستان، پاکستان، منطقه شرقی عربستان، بخش عظیمی از عراق و شیعیان سایر کشور‌ها عمدتاً در تقلیدشان رجوع به حضرت امام کنند و این امر منجر به آن شد که دایره مرجعیت حضرت امام به سراسر جهان تشیع گسترش پیدا کند. در واقع با وجود این شرایط، جایگاه حضرت امام و اقتدار ایشان برای ادامه نهضتش علیه شاه، قوی‌تر شد و امام از پشتوانه نیرومندتری برای پیشبرد نهضت اسلامی برخوردار گردید.
معتقدم فرق امام با سایر علمای هم عصر خود در این بود که امام اگرچه نظریه سلبی درباره حکومت طاغوت داشتند اما به نظریات اثباتی هم (نظریه ولایت فقیه) توجه ویژه‌ای داشته‌اند. حال سؤالم این است که آیا شما در آن درس‌ها شرکت داشتید و اساساً طرح درس ولایت فقیه چگونه از سوی حضرت امام و در چه زمانی مطرح شد؟
بله، سال‌های اول درس خارج فقهم بود که در درس‌های حضرت امام حضور می‌یافتم و در درس حکومت اسلامی ایشان به صورت کامل حضور پیدا کردم. امام در حین درس فقه‌شان زمانی که به بحث ولایت رسیدند، برای اولین بار به صورت گسترده بحث ولایت فقیه را مطرح کردند. البته نظریه ولایت فقیه، نظریه‌ جدیدی نبود بلکه بخش عظیمی از علمای تاریخ اسلام هم این نظریه را مطرح کردند اما هیچ کدام تصور آن‌ که این مسئله روزی به وقوع بپیوندد را نداشتند چرا که باور نمی‌کردند این بحث مبتلابه برای جامعه شود و تحقق یابد لذا کمتر به این مقوله پرداختند. زمانی که امام این بحث را مطرح کردند، شاید به ذهن هیچ کسی نمی‌آمد که روزی این بحث نظری، جنبه عملی پیدا کند اما آنچنان امام محکم این مسئله را مطرح و اثبات کردند که در ذهن‌ها این طرح جا افتاد و به عنوان یکی از مهم‌ترین مسائل فقه شیعه بلکه اعتقادات شیعه مطرح شد. یادم هست در یکی از روزهای جلسه درس در آن زمان، آنچنان هیجانی امام در میان شاگردان ایجاد کردند که یکی از طلبه‌ها از پای درس فریاد زد «آقا حالا باید ما چه کنیم» و امام پاسخ دادند فعلاً باید تولید مثل کنید یعنی منظورشان کادرسازی بود. به هر حال این نظریه برای امام نظریه جدیدی نبود چراکه از قبل هم امام به این نظریه پایبند بود. نمونه‌اش در سخنرانی ایشان در ۴ آبان ۱۳۴۳ در قم علیه کاپیتولاسیون بود. یعنی حدود ۵ سال قبل از طرح حکومت اسلامی، در آنجا یک جمله امام فرمودند «وکلایی که در مجلس قانون کاپیتولاسیون را تصویب کردند، این‌ها وکلای ایران نیستند؛ اگرهم بودند من آن‌ها را عزل کردم.» مرجع تقلید از جایگاه بیان حکم شرعی نمی‌تواند وکیل کسی را عزل کند، عزل یک وکیل فقط مبتنی بر اعمال ولایت امکان‌پذیر است. پس ببینید حتی اصل شروع نهضت مبتنی بر ولایت است.
رمز موفقیت نهضت امام هم در اینجاست که از اساس با اتکا به ولایت، نهضت را آغاز کرد و تا پایان هم می‌بینیم که نقش اول را ولایت فقیه در نهضت ایفا می‌کند.
درباره ساده‌زیستی امام توضیح دهید؟
ساده‌زیستی در تمام مراحل زندگی امام کاملاً به صورت یک مشخصه ثابت وجود داشت. امام در جایگاه مرجع چه در نجف و چه در ایران به عنوان رهبر انقلاب همواره ساده‌زیستی خود را حفظ کرد. ایشان در نجف در خانه‌ای بسیار معمولی مانند یک طلبه زندگی می‌کرد. به یاد دارم عده‌ای اصرار کردند به امام که با توجه به گرمای ۵۰ درجه نجف، خانه‌ای ارزان در کوفه اجاره کنند تا شب‌های تابستان به آنجا بروند چراکه معمولاً مراجع دیگر چنین خانه‌هایی داشتند اما امام هیچ‌گاه حاضر نشد این کار را انجام دهد. تعبیر امام این بود که من چگونه می‌توانم به ییلاق بروم در حالی که مردم ایران در سخت‌ترین شرایط به سر می‌برند، این‌ها رموز محبوبیت و جایگزینی امام در قلب مردم بود. ساده‌زیستی امام از مشخصه‌هایی بود که در نجف همه را به شگفتی وا داشت. این مشخصه امام بعد از انقلاب هم حفظ شد. پس از انقلاب تمام کاخ‌ها و قصرهای طاغوت و همه اموال رژیم گذشته تبعاً در اختیار امام قرار ‌گرفت اما امام حتی یک بارهم به آن‌ها نیم نگاهی هم نکرد.
با توجه به اینکه شما در خدمت حضرت امام (ره) بودید، خاطراتی را از ایشان تعریف کنید؟
نمی‌دانم از کدام بعد امام بگویم. تاکنون ابعاد زندگی امام را چند فصل کردیم مثلاً پیش‌بینی‌های حضرت امام که به وقوع پیوسته است یا توطئه‌های دشمن علیه امام که به نفع ایشان تمام شده است، تبری و تولی امام که مثل جدش امیرالمؤمنین جامع اضداد بود. در برخورد با دشمنان، امریکا، شاه، طاغوت‌ها، ابرقدرت‌ها، همواره شجاع‌، با صلابت، انعطاف‌ناپذیر و قاطع بود. امام واقعاً مصداق «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» بود که این‌ یکی از نشانه‌های با پیغمبر بودن است. اگر کسی این گونه نباشد، با پیغمبر نیست. آنهایی که تساهل و تسامح می‌کنند، با دشمنان خدا و با ضد انقلاب منعطف هستند اما با حزب‌اللهی‌ها، سرناسازگاری دارند نقطه ضد و معکوس رسول‌الله و تفکر امام هستند. لذا می‌بینیم امام در برخورد با امریکا در سخنرانی کاپیتولاسیون «سیاست نه شرقی نه غربی» را طراحی کردند. در آن سخنرانی آبان ۱۳۴۳ که من نیز حضور داشتم، امام فرمودند: «امریکا از انگلیس بد‌تر، انگلیس از امریکا بد‌تر، شوروی از هر دو بد‌تر، همه از هم بد‌تر و پلید‌تر». امام آنچنان مرگ بر امریکا را در دنیا جا انداخت که امروز این کار عادی شده است. آن زمان مرگ بر امریکا گفتن کار آسانی نبود مانند مرگ بر شاه گفتن واقعاً در آن مقطع مرگ بر امریکا مانند مرگ بر شاه خطرناک بود تا جایی که حتی اگر یکی از ناوهای امریکا حرکت می‌کرد، کشور‌ها و ارتش‌ها جای خود می‌نشستند و نفس در سینه‌هایشان حبس می‌شد. ببینید امروز ۹۰ درصد از مردم ترکیه پس از ۷۰ سال حاکمیت لائیک، ضد امریکا و اسرائیل هستند‌؛ این‌ها همه به برکت انقلاب اسلامی است. برخورد امام را با ادوارد شوارد نادزه، وزیر امور خارجه وقت شوروی که من هم در آن جلسه حضور داشتم ببینید، امام به گونه‌ای وارد اتاق و پس از آن خارج شدند که حتی مجال مصافحه کردن هم به وی به عنوان رئیس دیپلماسی ابرقدرت شرق ندادند. امام پس از آنکه پاسخ گورباچف ترجمه شد، یک جمله گفتند که من متأسفم که آقای گورباچف به اصل مطلب من توجه نکرد، من می‌خواستم دریچه‌ای جدید را در مقابل ایشان باز کنم پس از سخنان امام در حالی که مترجم خواست بیانات امام را ترجمه کند ایشان محل را ترک کردند. حال می‌بینیم همین امام در برابر یک مادر شهید که قرار می‌گرفت، چگونه متواضع بود و احساس حقارت و عجز در برابر این افراد می‌کرد.
امام به موازات آنکه به مبارزه با شاه اهتمام می‌ورزید، به‌‌ همان اندازه از ملت فلسطین در برابر جنایات اسرائیل حمایت می‌کرد، حتی امام به غیر مسلمانان توجه ویژه‌ای داشت. بچه‌های یکی از قرارگاه‌های جنگ عکسی برای من فرستادند تا امام امضا کنند و بعد تکثیر شود. امام کنار آن عکس نوشتند که من دست و بازوی شما را می‌بوسم. این فقط یکی از ویژگی‌های حضرت امام از منظر تولی و تبری بود که اندازه یک کتاب می‌توان درباره آن مطلب نوشت.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.