وقتی بن همام مومن تر از ماست
تاریخ: ۳ خرداد ۱۳۹۰
حتما اظهارات محمد بن همام، رئیس قطری کنفدراسیون فوتبال آسیا درباره اتفاقات ورزشگاه فولاد شهر اصفهان و ورزشگاه آزادی تهران را شنیده اید. آن هنگام که به عنوان عالی ترین مقام فوتبال قاره کهن، عنوان کرد: "این موارد زیاد مهم نیستند چرا که در همه باشگاههای جهان چنین مسائلی رخ میدهد. ما در دیگر باشگاهها نیز شاهد رخ دادن چنین مواردی هستیم. مهمترین نکته سلامت و تسهیلات فراهم شده برای تیمهای میهمان است که عربستانیها به خوبی این موارد را در ایران تجربه کردند." فکر می کنم، صحبت های بن همام نیازی به تشریح بیشتر نداشته باشد؛ اما توجه کنید که این حرف را یک مدیر بین المللی که القصه، عرب هم هست، به زبان آورده است.
دوم: آن روزها و حتی پس از آن که شماری از جوانان عدالت خواه و دغدغه مند این مرز و بوم در حمایت از مظلومان شیعه در بحرین فریاد برآوردند، کم نبودند ظاهر مردانی که از عواقب منفی این اقدامات گفتند. این موضوع به آنجا کشید که رفتارهایی از برخی باشگاه ها، مخصوصا دو تیم تهرانی روی داد، که موجبات انتقاد فراوانی را فراهم کرد. در این بین، در حین و پس از دیدار پرسپولیس برابر الاتحاد، اتفاقاتی روی داد که احتمالا شرح آن را خوانده و عالم بدان هستید. اما، آن روز که فریاد عدالت خواهانه شماری جوان دین مدار در گوش آل خلیفه و آل سعود طنین انداز شده بود، برخی پست طلبان و شبه روشن فکران، ندا سر می دادند که فوتبال مضافی وجود ندارد و ما را با توپ و مستطیل سبز کار است و لا غیر! این ماجرا را هم باید شنیده و دانسته باشید، احتمالا.
سوم: روزها گذشت تا آن که مسئول اول فوتبال آسیا در باب آن وقایع سخنانی را بر زبان آورد که اگر هم مطلع نبودید، سطور بالا را احتمالا دیده اید و اکنون آگاه به آنچه گذشته است؛ اما این روزها، سکوت خام اندیشان خامه به دست که در اباطیل نامه های انتشاری خود از عواقب این تظلم خواهی داد سخن می دادند، در نوع خود شگفت انگیز است. این طایفه که دچار مرض شبه روشن فکری شده، حتی در پوشش سخنان بن همام نیز چنان رفتند که کسی را از تزویر و نفاق آنها آگاهی نیاید. البته، اینها طبیعی بود چرا که دروغ و ریای مضاعف این قوم دون، این بار توسط اجانب رسوا شده بود.
در سوی دیگر، صندلی دوستان و عافیت پیشگان بودند که چنان در خدمت به نمایندگان آل سعود پیش رفتند و یقه در حمایت از آنها پاره کردند که گویی ... بگذریم، سیه روی شد، آن که در او غش بود!
|