از نظر امام خمینی(ره) عمدهترین خطر برای اسلام و مسلمین و بلکه جهان بشریت، چیست یا کیست؟
خیلیها عقیده دارند، جریانی که امام در برابر آن قیام کرد و تا آخر، لحظهای از آن غفلت نکرد، جریانی است که نه فقط اسلام و امت مسلمان ایران ، بلکة همة مجموعة فرهنگ، اقتصاد و اجتماع جهانی را به مخاطره انداخته است. خود ایشان در آغاز علنی شدن قیام خود میفرمایند: «خطر وارد شده است و آن خطر یهود است.»؛(1) «آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام، کمتر از خطر بنیامیه نیست.»(2)
علامه شهید مطهرى، دربارة بزرگترین دشمن اسلام و عمدهترین خطری که انسانیت را تهدید میکند، میفرماید: «اگر پیغمبر اسلام زنده بود، امروز چه میکرد؟ درباره چه مسئلهای میاندیشید؟ والله و بالله قسم میخورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود میلرزد. این یک مسئلة دو دو تا چهارتاست. اگر کسی نگوید، گناه کرده است؛ من اگر نگویم والله مرتکب گناه شدهام، و هر خطیبی و واعظی نگوید، مرتکب گناه شده است.»(3)
البته سلطة وحشتناک و همه جانبة یهود و دست پروردگان آنها بر مراکز و محافل حساس ایران از یک سو و اشغال قبلة اول مسلمانان و معراجگاه پیامبر خاتم(ص) از سوی دیگر، تهاجمی سنگین بود که غیرتمندان جهان نسبت به آن احساس خطر میکردهاند. اما دامنة خطر به اینجا محدود نمیشود. سیطرة این جماعت بر اهرم قدرتهای سیاسى، اقتصادى، فرهنگی و در جهان، خصوصاً مغرب زمین و تعقیب استراتژی اشغال سرزمینهای پهناور و زرخیز اسلامی برای تحقق شعار «از نیل تا فرات» توطئهای بزرگتر است که سایة شوم آن بر سر جهان اسلام سنگینی میکند. خطر اینقدر گسترده است که میتوان گفت که اگر امام حسین(ع) در این عصر حضور میداشت، شمشیر خویش را بر سر یهود فرود میآورد. چون بیشتر جنایات در جهان امروز حاصل توطئه و عملکرد آنهاست. استاد شهید مطهری با حکمت و هوشیاری تمام در این باره فرموده است: «والله قضیهای که دل پیغمبر اکرم(ص) را خون کرده است، این قضیه «اشغال فلسطین» است. داستانی که دل حسین بنعلی(ع) را خون کرده است، این قضیه است. اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر میخواهیم به عزاداری حسین بنعلی(ع) ارزش بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بنعلی(ع) امروز بود و خودش میگفت برای من عزاداری کنید، میگفت چه شعاری بدهید؟ آیا میگفت بخوانید «نوجوان اکبر من» یا میگفت بگویید «زینب مضطرّم، الوداع»؟! چیزهایی که من ]امام حسین[ در عمرم هرگز به این جور شعارهای پستِ کثیفِ ذلّتآور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها نگفتم؟! اگر حسین بنعلی(ع) بود، میگفت: اگر میخواهی برای من عزاداری کنى، برای من سینه و زنجیر بزنى، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر امروز «موشه دایان» است. شمر 1300 سال پیش مرد. شمر امروز را بشناس.»(4)
با آگاهی دقیق و حکیمانه از این واقعیتها بود که امام خمینی نوک پیکان مبارزه خویش را به سمت یهود و اسرائیل نشانه گرفت و فرمود: «اینجانب، حسب وظیفة شرعیه، به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم. قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضة صهیونیستهاست.»(5)؛ «خطر اسرائیل و عمّال آن را بر مردم تذکر دهید. در نوحههای سینهزنى، مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت ]را[ یادآور شوید.»(6)
بهطور خلاصه، محورهای مبارزة امام با برنامهها، اهداف و عملکرد جنایتبار صهیونیسم جهانی بدین شرح میباشد.:
1. سلطه بر ایران و داشتن روابط مستحکم و گسترده با رژیم پهلوى؛ «اینجانب کراراً خطر اسرائیل و عمال آن را که در رأس آنها شاه ایران است، گوشزد کردهام. ملت اسلام تا این جرثومه فساد را از بن نکنند، روی خوش نمیبینند. و این ایران تا گرفتار این دودمان ننگین است، روی آزادی نخواهد دید. از خداوند متعال نصرت مسلمین و خذلان اسرائیل و عمّال سیاه آن را خواستارم.»(7)
بر کسی پوشیده نیست که ایران به لحاظ موقعیت خاص تاریخى، فرهنگى و نیز وضعیت ویژه جغرافیایى، اقتصادى، پیوسته دستخوش توطئهچینی یهود و دستپروردگان آن بوده است. در عصر پهلوى، نهادها و محافل مخفی و قدرتمند صهیونیسم جهانی در تمام شئون اقتصادى، سیاسى، فرهنگى، نظامی و اطلاعاتى، امنیتی دخالت داشتند؛ به عبارتی آنها طراح و برنامهریز حکومت پهلوی بودند. در حقیقت «محمدرضا پهلوی» به عنوان سرکردة مأموران اسرائیل، ایران شاهنشاهی را پایگاه نظامی و جاسوسی صهیونیسم جهانی ساخته بود. عالم مآبان و روشنفکرنماها نیز از شدّت هراس به مجیزگویی محمدرضا شاه مشغول بودند و او را شاه شیعه، یگانه قدرت ایران زمین و حتی «سایة خدا» خطاب میکردند. در این موقعیت، امام خمینی(ره) به پیروی از جد بزرگوارش، حسین بنعلی(ع) برنامههای شاه و حامیان بینالمللیاش را افشا کرد و لحظهای از حرکت پیامبرگونهاش باز نایستاد:
امروز به من اطلاع دادند که بعضی اهل منبر را بردهاند سازمان امنیت و گفتهاند شما با سه چیز کار نداشته باشید، دیگر هر چیز میخواهید بگویید. یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگوئید دین در خطر است. اینسه تا امر را کار نداشته باشید، هرچه میخواهید بگویید. خب، اگر این سه تا امر را کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟ ما هرچه گرفتاری داریم از این سهتاست. تمام گرفتاریهای ما، اسرائیل مملکت را بر باد میدهد. اسرائیل سلطنت را میبرد عمّال اسرائیلى. آقا! اسرائیل دوست اعلیحضرت است؟ یک چیزهایى. یک حقایقی در کار است... میگویند از شاه و اسرائیل حرف نزنید. رابطة بین شاه و اسرائیل چیست؟ شاید به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی باشد. این که ادّعای اسلام میکند و میگوید من مسلمانم و بر حسب ظواهر هم مسلمان است، شاید سرّی در کار باشد... تأثرّات ما زیاد است؛ نه این که امروز عاشورا است و زیاد است. آن هم باید باشد، لکن این چیزی که برای ملّت دارد پیش میآید، این چیزی که در شرف تکوین است، از آن ما تأثرمان زیاد است. میترسیم. روابط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم نزنید؟ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟(8)
اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد. اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد. اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشند. اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمّال سیاه، مدرسه ]فیضیه[ را کوبید. ما را میکوبند. شما ملّت را میکوبند. میخواهند اقتصاد شما را قبضه کنند. میخواهند زراعت و تجارت شما را از بین ببرند. میخواهند در این مملکت دارای ثروتی باشند. ثروتها را تصاحب کنند به دست عمّال خود. این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سدّ راه هستند، سدها را بشکنند. قرآن سد راه است، باید خراب شود. طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سدّ راه شوند، باید از پشتبامها بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود. برای این که اسرائیل به منافع خودش برسد، دولت ما به تبعیت اسرائیل، ما را اهانت میکند.
از نظر امام، توطئه خزنده و خطرناک یهود برای تسلّط بر اهرمهای قدرت در ممالک اسلامى، از جمله ایران، نه تنها در دورة سلطنت پهلوى، بلکه در گستردهای بس طولانیتر جریان داشته است:
و عمّال اسرائیل در هر جا انگشت میگذارى، میبینی که یکی از اینها هست، مراکز حسّاس، مراکز خطرناک، والله مراکز خطرناک برای تاج این آقا! آقایان ملتفت نیستند. اینها ]یهودیها[ آنهایی بودند که در شمیران توطئه کردند ناصرالدین شاه ]قاجار[ را بکشند و مملکت ایران را قبضه کنند. شما تاریخ را نگاه کنید. تاریخ که میدانید؟ در نیاوران توطئه کردند: چند نفر رفتند ناصرالدین شاه را ترور کنند و یک عدّه هم در تهران بودند که حکومت را قبضه کنند. اینها حکومت را از خودشان میدانند. اینها در کتابهایشان نوشتهاند، در مقالاتشان نوشتند. «حکومت مال ماست. باید یک سلطنت جدیدی به وجود بیاوریم و یک حکومت جدیدی به وجود بیاوریم»... همینهایی که این سوءنظرها، سوءنیتها را دارند، از دربار گرفته تا آخر مملکت، از این اشخاص آنجا موجود است. آقا! بترسید از اینها. اینها جانورهایی هستند. در وزارتخانهها موجودند. من انگشت رویش گذاشتم. دیدم یکی از وزرا گفت: نیست اینطور. بعد شاهد برایش فرستادم که با سند نوشته بود که اینجوری است. الان هم موجود است و من اسم کثیفش را نمیبرم. در ارتش موجود است. در وزارتخانه موجود است. عرض میکنم خب، ای ارتش محترم! توی دهن اینها بزن. تو مسلمانى... صاحب منسبان ارتش بسیارشان مردم خوبی هستند؛ با من هم گاهی رابطه دارند. یعنی رابطهای که پیغام میدهند، اینها بعضیشان خوبند؛ خب، جلو بگیرند از اینها، جلوگیری کنند از اشخاصی که با مذهبشان مخالفند، با اقتصادشان مخالفند. خب؛ شما جلو بگیرید! بروید خواهش کنید از بزرگترها که اینها را بیرون کنند. والله! من خیر شما را میخواهم. من میترسم یک روز چشمهایتان را باز کنید، هستی شما را از بین ببرند.(10) من نمیخواهم تشنج بشود. شما که میل دارید آرامش باشد، خودتان از بین ببرید. اینها را اگر نبرید، یک روز میبینید یکجوری یک ورق دیگری پیش میآید. آنوقت، نه من میتوانم جلویش را بگیرم، نه شما میتوانید جلویش را بگیرید.(11)
برای اینکه از بینش ژرف و عمیق حضرت امام و مبارزات حسینوار آن مرد بزرگ با دشمن اصلى، شناخت بیشتری پیدا کنیم، به پارهای از اسناد تاریخی اشاره میکنیم: طبق مدارک موجود، در دوران حسّاس مشروطه تا کودتای رضاخان، رئیس الوزرا (نخستوزیرهای دولتهای مختلف از مأموران شبکه جهانی یهود و به عبارتی دقیقتر «سازمان جهانی فراماسونری» بودند. این عدّه، هم از لحاظ فکری و هم از جنبة تشکیلاتی موظّف به فرمانبرداری از کارفرمایان خود بودند و در اجرای برنامههای سیاسى، اقتصادى و فرهنگى آنها از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. صرفنظر از شخصیتهای مورد اشاره، وزرا و صاحب منصبانی دیگر نیز دارای چنین ماهیت و وابستگیهایی بودند که تشریح عملکرد خائنانه آنان نیز از عهدة این نوشتار خارج است. به عنوان مثال و به طور گذرا به زندگی یکی از این افراد میپردازیم:
اندیشمندان و آگاهان مسائل تاریخی و سیاسى میدانند که با روی کار آمدن رضاخان، کفالت نخستوزیری به یکی از چهرهها و مهرههای رمزآمیز تاریخ معاصر ایران، محمدعلی فروغی واگذار گردید. او در دوران سلطنت رضاخان، چهار بار به نخستوزیری منصوب شد. پس از روی کار آمدن محمدرضا پهلوی و در دوران اول پادشاهی او نیز فروغی سهبار به نخستوزیری رسید. ناگفته نماند که این شخص در دورة قاجار هم چندین بار وزیر دارایى، وزیر عدلیه و وزیر امور خارجه شد و در برخی دیگر از وزارتخانهها و ادارات مهم آن زمان نیز سمَتهای حساس را تصاحب کرد. جالب توجه است که هم سلطنت رضاخان و هم سلطنت پسرش محمدرضا با نخستوزیری فروغی شروع شد. او علاوه بر عهدهداری مأموریتهای خارجى، جمعاً پنج وزیر امور خارجه، چهار بار وزیر دارایى، سهبار وزیر عدلیه، چهار بار وزیر جنگ، یکبار وزیر اقتصاد ملّی و یکبار وزیر دربار بود.(12) با این حال، محمدعلی فروغی بیشتر به عنوان یک دانشمند به جامعه معرفی شده است. خوب است بدانید که جدّ بزرگ این فروغی از یهودیان بغداد بوده است و محمدعلی فروغى، خود، از سرکردگان و فعالان سازمان «فراماسونری» و بنیانگذار و استاد اعظم «لژ بیداری در ایران» و از خادمان دانشمندمآب یهودیت جهانی در کشور ما بوده است.(13)
به طور مختصر باید به این واقعیت اشاره کرد که نقش و عملکرد چندین بعدی فروغی و امثال او در تاریخ معاصر ایران، بسیار وحشتناک و تکاندهنده است و البته جای تأسف و تعجب است که هنوز جوانان دانشجو و دانشپژوه کشور ما، دربارة چنین مهرههایی آگاهی کافی ندارند. یهود برای دستیابی به اهداف پنهان خود، به انتخاب مقامهای درجة اول کشور بسیار اهمیت میداد. در مورد روی کار آمدن رضاخان، همین اشاره کافی است که: «صعود سلطنت رضاخان را گامی از سوی صهیونیسم، به منظور تأمین شرایط لازم برای تأسیس «تمدّن یهود» در خاور میانه و بلکه ایجاد و استقرار سلطنت جهانی یهود ارزیابی کنیم. این گام توسط «اردشیر ریپورتر» سر جاسوس انگلیس درایران به فرجام رسیده و رژیمی ضدّ اسلامی و لائیک استقرار یافت که وظیفه داشت با سرکوب فرهنگ اسلامی مردم ایران، این نیروی عظیم را از منطقة خاور میانه بیگانه و منزوی سازد.»(14)
پینوشتها:
1. صحیفة نور، ج 1، ص 14، فروردین 1341.
2. صحیفة نور، ج 1، ص 52، 28 اردیبهشت 42.
3. حماسة خمینى، ج 2، ص 164، سال 1349.
4. حماسة حسینى، ج 2، ص 168، سال 49.
5. صحیفة نور، ج 1، ص 34، اسفند 41.
6. صحیفة نور، ج 1، ص 52-28، اردیبهشت 42.
7. صحیفه، ج 1، ص 56، 13 خرداد 42 روز عاشورا.
8. صحیفه، ج 1، ص 57، 13 خرداد 42 روز عاشورا.
9. صحیفه، ج 1، ص 54، 13 خرداد 42، روز عاشورا.
10. من از این میترسم یا بگذارید، اینها را از بین ببریم. من یک روز از بین میبرم ]اینها را[.
11. صحیفه، ص 95 و 96، 18 شهریور 43.
12. شمسالدین رحمانى، فرهنگ و زبان، ص 129 و 130.
13. همان، ص 125 تا 170.
14. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 2، ص 124.
بر کسی پوشیده نیست که ایران به لحاظ موقعیت خاص تاریخى، فرهنگى و نیز وضعیت ویژه جغرافیایى، اقتصادى، پیوسته دستخوش توطئهچینی یهود و دستپروردگان آن بوده است. در عصر پهلوى، نهادها و محافل مخفی و قدرتمند صهیونیسم جهانی در تمام شئون اقتصادى، سیاسى، فرهنگى، نظامی و اطلاعاتى، امنیتی دخالت داشتند.
امام خمینی(ره) به پیروی از جد بزرگوارش، حسین بنعلی(ع) برنامههای شاه و حامیان بینالمللیاش را افشا کرد و لحظهای از حرکت پیامبرگونهاش باز نایستاد: «امروز به من اطلاع دادند که بعضی اهل منبر را بردهاند سازمان امنیت و گفتهاند شما با سه چیز کار نداشته باشید، دیگر هر چیز میخواهید بگویید. یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگوئید دین در خطر است. اینسه تا امر را کار نداشته باشید، هرچه میخواهید بگویید. خب، اگر این سه تا امر را کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟»
جالب توجه است که هم سلطنت رضاخان و هم سلطنت پسرش محمدرضا با نخستوزیری فروغی شروع شد. او علاوه بر عهدهداری مأموریتهای خارجى، جمعاً پنج وزیر امور خارجه، چهار بار وزیر دارایى، سهبار وزیر عدلیه، چهار بار وزیر جنگ، یکبار وزیر اقتصاد ملّی و یکبار وزیر دربار بود.(12) با این حال، محمدعلی فروغی بیشتر به عنوان یک دانشمند به جامعه معرفی شده است. خوب است بدانید که جدّ بزرگ این فروغی از یهودیان بغداد بوده است و محمدعلی فروغى، خود، از سرکردگان و فعالان سازمان «فراماسونری» و بنیانگذار و استاد اعظم «لژ بیداری درایران» و از خادمان دانشمندمآب یهودیت جهانی در کشور ما بوده است.
پدیدآورنده: علی علوى
http://www.hawzah.net