مثل مدرس...
در زمانهاى گذشته، بسیارى از رجال دولتى و نمایندگان مجلس شوراى ملى در دو، سه دورهى اول كه واقعاً نماینده بودند و به وسیلهى مردم انتخاب مىشدند- و این، قبل از زمانى بود كه رضاشاه، دست روى مجلس گذاشت- با دادن امتیازات به بیگانگان، مخالف بودند.
شخصیتهاى وطندوست و ملى واقعى، حاضر نبودند امتیازات بدهند. اما در عینحال، جرأت مخالفت هم نداشتند. چرا جرأت نداشتند؟ چون مردم پشت سرشان نبودند و در واقع وجههى مردمى نداشتند.
تا یك نخستوزیر مىآمد كلمهاى بگوید كه بوى اصطكاك با منافع خارجیها را داشته باشد، از كار بركنارش مىكردند. تا یك رجل دولتى مىآمد قیافهاى بگیرد و حرفى بزند كه بوى اعتراض به امتیازات خارجى بدهد، فوراً از قدرت ساقطش مىكردند و به دنبال كارش مىرفت!
اگر كسى هم مثل مرحوم مدرس رضوان الله علیه، سرسخت بود، كتكش مىزدند، محبوسش مىكردند، تبعیدش مىكردند و بعد هم به دست قلدرى مثل رضاخان، با دهان روزه، در ماه رمضان، شهیدش مىكردند.
رجالى كه جرأت و ایمان مدرس را نداشتند، تا یك كلمه حرف مىزدند، با چشم غرهّاى از طرف اربابان خارجى مواجه مىشدند و فوراً سكوت مىكردند. لذا امتیازات خارجیها در ایران، روزبهروز بیشتر شد.
بیانات در خطبههاى نماز جمعه 14/11/1373
|