آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم

داستاهایی کوتاه، اما واقعی از جنگ و مردان بی ادعایش




تاریخ: ۱۳ مهر ۱۳۹۲

صاحب نیوز :

جنگ روانی

آخر  اطلاعات بود. او فرماندهان عراقی را طوری شناسایی کرده بود که روی تک تک آنها شناخت داشت این اطلاعات را جمع آوری کرده بود .شنود، جمع آوری آشکار، جمع آوری پنهان، عوامل نیروهای شناسایی، عکسهای هوایی، بازدید از اسرا و پناهندگان و مخصوصا شناسایی. جمع اینها را می گذاشت کنار هم، تبدیل می‌کرد به اطلاعات. یکی از کارهای خوب او تحلیل روی اخبار بود. خیلی وقتها آن اوایل خبر می‌آوردند که مثلا دشمن شنودش این طوری شده، آنطوری شده، حسن می‌گفت: جنگ روانی است. چرا چون از دشمن مطلع بود. مثلا می گفتند: تیپ زرهی حرکت کرده به سمت فلان منطقه، حسن می گفت: اینطوری نیست، آن تیپ درگیر است بخواهد بیاید سه روز طول می کشد تا به اینجا برسد.

مجموعه خاطرات ،شهید حسن باقری –تدوین علی اکبری

من دیشب آنجا بودم

حاج احمد متوسلیان در مورد دریافت اطلاعات، وسواس عجیبی داشت اما در مورد گفته‌ها وشناسایی های عباس کریمی، کمترین ایراد را به او می‌گرفت. دلیلش هم ریزبینی و دقت عباس بود.  یکبار یکی از بچه ها آمد و گفت: «فلان تعدا ضد انقلاب، در فلان جا گرد هم آمده‌اند و قصد حمله دارند، می خواهید چه کار کنید؟» که عباس جواب داد:«حرف بی ربط نگو، اولا تعداشان اینقدر نیست ثانیا درآنجایی که تو می گویی نیستند، ثالثا اصلا قصد حمله ندارند .» او وقتی دید ما هاج و واج مانده ایم گفت: «من دیشب آنجا بودم، حتی به میانشان رفتم و…»

مجموعه خاطرات ،شهید عباس کریمی –تدوین علی اکبری

زرنگی بسیجی در دل دشمن

شهید رضا چراغی نقل می کند:«بچه‌ها که عقب رفتند، تانکهای عراقی همین طور جلو می‌آمدند. من در جایی افتاده بودم که مقداری مهمات درحال انفجار آنجا بود. تانک عراقی وقتی مهمات را دید، راهش را کج کرد و مرا ندید. دو سه ساعتی آنجا دراز کشیدم  بعد لباس سپاه را از تنم درآوردم و زیر خاک دفن کردم و با زیرپیراهنی مشغول جستجو شدم. عراقیها و تانکهایشان منطقه را کاملا اشغال کرده بودند  و سرمست بودند. در همین حین جیپی را دیدم که از قضا سوییچ روی آن بود. ماشین را روشن کرده و به راه افتادم. در راه تعدادی از بسیجیها را دیدم که مجروح بودند و هر آن امکان داشت عراقیها برسند و تیر خلاصی را به آنها بزنند، چهار نفرشان را سوار کردم  و حدود ۶۰-۷۰ کیلومتر مسیر را از بین دشمن عبور کردم تا به نیروهای خودی رسیدم.»

مجموعه خاطرات،شهید رضا چراغی –تدوین علی اکبری

حیرت سرهنگ عراقی

شهید میثمی نقل می کند: در عملیات فتح المبین یکی از سرهنگهای عراقی را به اسارت گرفته بودند. آن سرهنگ ناراحت بود و گریه می کرد وقتی علت را پرسیدند او گفته بود: من ۲۵سال است که درعراق نظامی هستم و خدمت می کنم. تمام دسیسه‌ها و آرایش‌های جنگی را تجربه کرده‌ام، ولی از این مبهوت هستم که یک جوان ایرانی که حتی کوچکتر از اسلحه خودش است، آمده من و تعدادی دیگر را اسیر کرده، نمی دانم چه حکمتی است که ما از چنین کسانی می ترسیم.

مجموعه خاطرات شهید عبدالله میثمی ،تدوین علی اکبری

از قول ما به امام بگویید

صدای ضعیف و پر از خش خش ازآن طرف بیسیم آمد، می گفت فلانی رفت، فلانی هم رفت… باتری بیسیم دارد تمام می شود، من هم دیگر با شما خداحافظی می کنم.”همت” که قادر به شکستن حلقه محاصره تیپهای تازه نفس دشمن و نجات بچه‌ها نبود در حالیکه به زحمت سعی می کرد احساساتش را کنترل کند، گفت: «بیسیم را قطع نکن، حرف بزن هر چه دوست داری بگو اما تماس را قطع نکن. در جواب همت بیسیم چی گفت: «حاج آقا  سلام ما را به امام برسان، از قول ما به امام بگویید، همانطور که گفته بودید حسین وار مقاومت کردیم ،ماندیم وجنگیدیم.»

مجموعه خاطرات –شهید محمد ابراهیم همت-تدوین علی اکبری

A-DOWRAN

“شهید عباس دوران “به عنوان لیدر دسته‌ی دو فروندیf-4  برای مقابله با تجاوز هوایی ۹ فروند هواپیمای دشمن از زمین بلند شدند. دقایقی بعد درحالی که کنترل زمینی به آنها هشدار می داد که مراقب باشند تا مورد اصابت قرار نگیرند، درآسمان خوزستان به سوی جنگنده‌های مهاجم حمله ورشده و با سرنگون کردن دو فروند میگ ۲۳عراقی بقیه را مجبور به فرار کرد. این نبرد درخشان هوایی در جدول آمارها ورکورد درگیری‌های هوایی جهان با نام A-DOWRAN بسیار پرآوازه و برای هر ایرانی غرور آفرین است.

مجموعه خاطرات شهید عباس دوران –تدوین محمد قاسمی

محمود کاوه

ضد انقلاب در کردستان نیروهای زبده سپاه را شناسایی می کرد بعد برای سرشان جایزه می گذاشت .وقتی محمود کاوه به کردستان آمد ،دوهفته بعد اسمش رفت توی لیست سیاهشان. برای سرش سه هزاز تومان جایزه گذاشتند ویک ماه بعد سر کاوه را پانزده هزار تومان می خریدند.چند ماه بعد در عملیات آزادسازی بوکان ، قیمت سر محمود کاوه به دو میلیون تومان رسید.

مجموعه خاطرات،شهید محمود کاوه –تدوین

سر بند

همراه نیروهای عراقی مشغول جست وجو بودیم. فرمانده این نیروها دستور داده بود در ظرفی که ایرانی ها آب می خورند ،حق خوردن آب ندارند. همکلام شدن با ایرانی ها خشم این افسر را در پی داشت. روزی همین افسر به من التماس می کرد که تورا به خدا این سربند رو امانت به  من بده .من همسرم بیماره، به عنوان تبرک ببرم .براتون بر می گردونم.روی سر بند نوشته شده بود« یا فاطمةالزهرا سلام الله علیها» داخل یک نایلون گذاشتم و تحویلش دادم. اول بوسید وبه چشماش مالید. بعد از چند روز برگرداند. باز هم بوسید وبه سینه وسرش کشید وتحویلمون داد. از آن به بعد سفره غذای عراقی ها با ما یکی شد. سرسفره دعا می کردیم، دعا را هم این افسر عراقی می خواند (اللهم الرزقنا توفیق الشهاده  فی سبیلک)

دفاع مقدس

دفاع مقدس



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.